تعلیم وتربیت در نهج البلاغه2
تاريخ : دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:, | 17:17 | نویسنده : همراه

سعادت انسان در افزودن علم است

سئل عن الخیر ما هو؟ فقال علیه السلام: لیس الخیر ان یکثر مالک وولدک ولکن الخیر ان یکثرعلمک; (حکمت ۹۱) از امام علیه السلام سؤال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایی وفرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد. خیر در چند آیه از قرآن به معنای مال و متاع دنیوی به کار رفته: کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاعلی المتقین; (بقره آیه ۱۸۰) دستور داده شد که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیاست، وصیت کند برای پدر و مادر و خویشان به قدر متعارف، این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است. ایحسبون انما نمدهم به من مال و بنین نسارع لهم فی الخیرات بل لایشعرون; (مومنون آیه ۵۶ ۵۵) آیا این مردم کافر می پندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان می نماییم برای آن که می خواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟ برای امتحان است و آنها نمی فهمند. و انه لحب الخیر لشدید; (عادیات ۸) و انسان بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است. اگر مال و فرزند خیر است پس چگونه امام علیه السلام در این کلام، خیر بودن را از مال وفرزند سلب می نمایند؟ پاسخ این است که خیر دو قسم است: مطلق و مقید; خیر گاهی استعمال می شوددر «خیر مطلق »; یعنی خیری که هیچ شری را در برندارد، و گاهی استعمال می شود در«خیر مقید»; یعنی خیری که برای همه و در همه حال خیر نیست. کلام امام علیه السلام به نحوسلب عموم است، نه عموم سلب; یعنی خیر محض افزایش علم و دانش است،نه زیادی مال و فرزند. شارح بحرانی رحمه الله در بیان این حکمت گوید:

الخیر فی العرف العامی هو کثرة المال و القینات الدنیویة وفی عرف السالکین الی الله هو السعادة الاخرویة وما یکون وسیلة الیها من الکمالات النفسانیة وربما فسره قوم بما هو اعم من ذلک وقد نفی علیه السلام ان یکون الاول خیرا وذلک لفنائه ومفارقته ولما عساه ان یلحق بسببه من الشر فی الآخرة وفسره بالثانی وعد فیه کمال القوی الانسانیة فکثرة العلم کمال القوی النظریة للنفس العاقلة; (بحرانی، ۱۴۰۴ :۲۸۸)

خیر در عرف عام، فراوانی و کثرت مال و لذایذ دنیوی است، و در اصطلاح سالکین الی الله،خوشبختی و سعادت اخروی است و کمالات نفسانیه ای که وسیله رسیدن به آن سعادت باشد;بعضی خیر را به اعم از این تفسیر نموده اند. در این کلام امام علیه السلام خیر بودن را از کامیابی های دنیوی نفی نموده، زیرا این لذت ها و کامیابی ها فانی است و از انسان جدا می گردد و چه بسا موجب رسیدن شر اخروی به انسان باشد و خیر را به معنای دوم تفسیر نموده و کمال قوای انسانی را خیر دانسته اند;پس کثرت علم کمال قوه نظریه نفس عاقله است. امام پنجم حضرت باقرعلیه السلام نیز از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که فرمودند: در غیراز تعلیم و تعلم خیری نیست.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: العالم والمتعلم شریکان فی الاجر للعالم اجران وللمتعلم اجر ولاخیرفی سوی ذلک. (مجلسی، ۱۴۰۳ :۱۷۳). در غررالحکم از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که: العلم اصل کل خیر.

 

نقش والدین در ادب کردن فرزند: یحسن ادبه

روایات فراوانی که در کیفیت انتخاب همسر وارد شده، بیانگر این مطلب است که صلاحیت و شایستگی مربی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در اهمیت نقش پدر و مادر در تربیت فرزند می فرمایند: کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهودانه وینصرانه ویمجسانه; (مجلسی،۱۴۰۳ : ج۶۱ ص۱۸۶) .هر نوزادی بر فطرت الهی و توحید متولد می شود و والدین او هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوس می کنند. انسان با فطرت توحید و خداپرستی و حق جویی آفریده شده است، این پدر ومادرند که می توانند فطرت الهی و توحیدی کودک خود را شکوفا سازند یا روی آن پرده های ضخیم جهل و نادانی و گمراهی بیفکنند.

الف. هدف های تربیت

از دیدگاه نهج البلاغه هدف های تربیتی زیر، برای تحقق آرمان های متعالی انسانی، استنباط می شوند:

الف ـ تعلیم حکمتمبنای تعلیم حکمت به استناد نهج البلاغه، قرآن کریم است که ظاهرش علم و باطنش حکمت است. حکمت، روشنایی بخش عقل و خرد انسان است. انسان می تواند با پیروی از شخص مطلع و با فراگیری دانش و تجربه از شخص حکیم، به اصول حکمت مسلط شود. درواقع، حکمت به همراه دانش، حیات قلب های مرده محسوب می شود که با ارائه براهینی منطقی، بینایی را برای چشم های نابینا و شنوایی را برای گوش های ناشنوا فراهم می سازد. حکمت و دانش را باید به هر وسیله و با تکیه بر هر منبعی آموخت؛ زیرا گفتار حکیمانه، گمشده مؤمن است. حکمت بدان جهت سخن منطقی است که می تواند با سخن ضد خود از جهت تعیین صحت به استناد احکام منطق مقابله کند. فرد می تواند با تکیه بر فراگیری حکمت، به «یقین» دست یابد؛ چرا که رسیدن به دقایق حکمت و پند گرفتن از حکمت ها به وسیله شخص هوشیار و بینا موجب می شود شخص بتواند از مآخذ گذشتگان عبرت بگیرد و تجربیات لازم را در تحقق «یقین» کسب کند.در تأکید بر اهمیت آموزش حکمت به عنوان یک هدف تربیتی، باید زمینه مساعد را برای تحقق آموزش حکمت فراهم کرد؛ چرا که تحقق هدف مزبور در شرایط نامساعد ممکن نخواهد بود

ب ـ اشاعه تقوا

تقوا به عنوان «رئیس اخلاق»، از مهم ترین ارزش های اخلاقی، اجتماعی، معنوی اسلام است که در نهج البلاغه مطرح شده است (حکمت۴۱۰)پرورش و تربیت انسانی «متقی» موردنظر است که با ترس از خداوند و ایثار و فداکاری در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن به آن امر شده است، عمل کند.انسانی که با متابعت از اوامر الهی در قرآن و پیروی از فرایض و اجرای آنها و انجام واجبات و سنت هایی که هیچ کس جز با پیروی آنها روی سعادت را نمی بینید،باید توشه خود را با عنوان «تقوا» از این دنیا برگیرد تا به مشیت خداوند راه یابد. و تقوا (پرهیزکاری) بهترین زاد و توشه سفر آخرت ذکر شده است(حکمت ۱۳۰.(انسان متقی با احساس مسئولیت، فقط در راه خداوند یکتا و بی شریک حرکت می کند، زیرا درمقابل او جوابگو خواهد بود. تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری های قلب ها، بینایی دل ها، شفای آلام جسمانی، صلاح و مرهم زخم های جان ها، پاکیزه کننده آلودگی ارواح، جلای نابینایی چشم ها، امنیت دربرابر ناارادی ها و اضطراب ها است. انسان متقی می تواند شرایط و سختی ها را به خوبی تحمل کند. خداوند انسان را به تقوا سفارش کرده و آن را منتهای رضا و خواست خویش از بندگان قرار داده است.در این باره در خطبه ۱۹۱ آمده است:ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم؛ زیرا که آن حق خداوند به شما است که خود موجب حق شما بر خداوند خواهد بود)که در پرتو آن استحقاق پاداش خواهید یافت). برای رسیدن به تقوا، از خداوند یاری بجویید! ...

ضمن این تصویر از انسان «متقی» و آنچه برای پرورش و تربیت خصوصیات اخلاقی ای که تقوا را اشاعه می دهند، در نهج البلاغه چنین می خوانیم:

پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند: در دین نیرومند، نرمخو و دوراندیش، با ایمانی مملو از یقین، در کسب دانش حریص و دارای علم توأم با حلم، در غنا میانه رو ، در عبادت خاشع، در تهیدستی آراسته، در شداید بردبار، طالب حلال، در راه هدایت بانشاط، از طمع دور، عملش نیک، فکر او یاد خدا، بی علاقگی و زهد نسبت به زندگی دنیوی، گفتار و کردار هماهنگ، مسلط بر عواطف و شهواتش، همگان به خیرش امیدوار و از شرّش درامان، گفتارش راست، آگاه به رفتار و ارتباط صحیح با دیگران، در پوشش میانه رو، گریزان از محیط باطل و عابر دایره حق ...(خطبه ۱۹۱)

بر این مبنا، در باب «تقوا» و اشاعه آن به عنوان یک هدف تربیتی در مجموع می توان چنین گفت: تقوا قلب بدن است و موجب احتراز از فساد اخلاقی و انحرافات عقیدتی است. تقوا مهم ترین عامل ایجاد بزرگواری و تواضع در فرد است؛ چنان که عملی که توأم با تقوا باشد، کم ارزش تلقی نمی شود هرچند به نظر ناچیز آید زیرا این عمل مقبول درگاه خداست. تقوا عامل تسلط انسان به بروز اعمال، رفتار، گفتار و اندیشه های اوست تا پیوسته در مسیر حق گام بردارد.تقوا عاملی در مقابل بدکاری و گنهکاری است که با آن می توان زهر گناهان را ازبین برد و با یقین به برترین درجه مقصود رسید؛ زیرا تقوا موجب رستگاری فرد و نجات ابدی است و تنها با تکیه بر تقوا، امکان تعقل اندیشه، کنترل عواطف و غرایز، و پرهیز از گفتارهای نابه جا و باطل فراهم می شود. تقوا و اشاعه آن، به عنوان اهم اهداف تربیتی در نهج البلاغه ذکر شده است.

ج ـ پرستش خدا

یکی از والاترین و مهم ترین اهداف تربیتی در نهج البلاغه، پرستش خدا با تکیه بر شناخت اوصاف او و اعتقاد به توحید و وحدانیت و عدالت اوست؛ چنان که در خطبه اول آمده است:سرآغاز دین معرفت اوست؛ کمال معرفتش، تصدیق ذات او؛ کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگی او؛ کمال توحید و شهادت بر یگانگی اش، اخلاص؛ و کمال اخلاصش آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته دارند.اعتقاد الهی به یکتایی وجود او و ستایش توأم با یقین و ایمان، متکی بر «شناخت» وجود اوست. امام (ع) در باب ستایش خداوند، با اتکا به اصول عقیدتی آیین اسلام، چنین می فرمایند:ستایش می کنم خداوند را به خاطر اتمام نعمتش و تسلیم دربرابر عزتش و حفظ و نگهداری از معصیتش. در نیازها از او استعانت می جویم؛ چه، آن کس را که خدا هدایت کند، هیچ گاه گمراه نمی شود و آن کس که خداوند او را دشمن دارد، هرگز نجات نمی یابد و هر کس که خداوند او را کفایت کند، نیازمند نخواهد شد ... گواهی می دهم که جز خداوند یکتای بی شریک، معبودی نیست ... و گواهی می دهم که محمد (ص)، بنده و فرستاده اوست؛ که او را با دینی آشکار و با نشانه و آیینی راستین و کتابی نوشته شده فرستاد تا شبهات را ازبین ببرد و با دلایل روشن دربرابر همگان استدلال کند؛ با آیات، مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و با کیفرها آنها را بترساند. (خطبه ۲.(ایمان به عنوان اهم خصوصیات عقیدتی یک فرد مسلمان در نهج البلاغه مطرح می شود. ایمان روشن ترین راه و نورانی ترین چراغ مسیر زندگی فرد است. انسان در پرتو ایمان راه اعمال صالح را می یابد و با اعمال شایسته مؤمن می شود. با ایمان، کاخ علم و دانش آباد خواهد شد و با علم، هراس از مرگ (و مسئولیت های پس از آن) حاصل می شود. این ایمان با برگزیدن دین اسلام، فرد را به محکم ترین ریسمان متوسل می کند؛ زیرا قرآن، معدن ایمان است و مرکز آن.

ایمان بر چهارپایه استوار است: صبر، یقین، عدالت و جهاد. از این میان، امام (ع) در حکمت ۸۲ در نهج البلاغه در ارتباط با رکن «صبر» می فرمایند: «صبر و استقامت را در هر کار پیشه کنید! که صبر به ایمان، همچون سر است در مقابل تن؛ تن بی سر فایده ندارد و صبر بی ایمان نیز بی نتیجه است».امام (ع) در تفسیر ایمان می فرمایند: «ایمان شناخت با قلب (عقل)، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است» (حکمت ۲۲۷) و «خداوند ایمان را برای تطهیر دل از شرک واجب فرمود» (حکمت ۲۵۲).

درباره خصایص «مومن» نیز چنین آمده است:

مؤمن کسی است که هرگاه بخواهد سخنی بگوید، نخست می اندیشد؛ اگر نیک بود، اظهار می کند و چنانچه ناپسند بود، پنهانش می دارد. به دیگر سخن، زبان مؤمن، پشت قلب اوست.مؤمن کسی است که آنچه از ابتدا (از زمان پیامبر) حلال بوده است، هم اکنون نیز حلال بشمرد و آنچه در آغاز حرام بوده است، الان هم حرام بداند. آنچه مردم به بدعت (حلال می شمردند) اما بر شما حرام بوده است، این بدعت ذره ای از آنها را بر شما حلال نمی کند ... . مؤمن کسی است که در راه خدا از هیچ ملامتی نمی ترسد؛ سیمایش سیمای صدیقان و سخنانش سخنان نیکان است؛ شب زنده دار است و روشنی بخش روز؛ به دامن قرآن تمسک می جوید و احیاکننده سنت های خدا و رسولش است؛ تکبر نمی ورزد و علو برتری را پیشه خود نمی سازد؛ نه خیانت می کند و نه فساد به راه می اندازد؛ دل و قلبش در بهشت و بدن و پیکرش درحال انجام وظیفه و عمل است.احکام دین بر مؤمن واجب شناخته شده است. ایمان مؤمن، بازدارنده او از شرک است. مؤمن راستگویی را حتی در مواردی که به زیان اوست بر دروغگویی در جایی که منفت او در آن است ترجیح می دهد؛ عمل او بیش از گفتار اوست؛ و در بیان خویش درمورد دیگران با ترس از خدا رفتار می کند.مؤمن صبح و شام به خویش بدگمان است؛ همواره از خود عیب می گیرد و طالب تکامل و افزایش کار نیک از خویش است. بنابراین از تجربیات دیگران عبرت می گیرد و به طور کلی مؤمنِ ایثارگر در راه دین، پای بند به احکام دین، آگاه و هوشیار به امر واعظ و پنددهنده خود پیامبر (ص)، پروردگار خویش را مخلصانه می پرستد.

د ـ پرورش روح عدالت خواهی

«عدل» از اصول پنج گانه دین اسلام است که در متن نهج البلاغه، معادلِ ضد ظلم و جور و اقامه حق و رهگشای جاده هدایت بندگان خدا برای زندگی در این جهان و کسب جایگاه والا در قیامت و آخرت گرفته شده است. «عدل» از زمره خصایص ویژه خداوند است؛ چنان که در خطبه ۲۱۴ آمده است: «گواهی می دهم که خداوند عادل است و دادگر و حاکمی است جداکننده حق از باطل». همچنین امام (ع) در تفسیر آیه «ان اللّه یأمر بالعدل والاحسان» می فرمایند: «عدالت، حق مردم را دادن و احسان و بخشش بیشتر است» و «آگاه باشید که هر خونی، خونخواهی و هر حقی صاحب و طالبی دارد! انتقام گیرنده خون های ما همانند کسی است که برای خود داوری می کند و بر استیفاد حق خود کاملاً مسلط باشد و او خداوندی است که از گرفتن حق کسی ناتوان نشود و کسی از پنجه عدالتش فرار نتواند کرد» (خطبه ۱۰۵).عدل» در نهج البلاغه به عنوان عاملی درمقابل رفع ظلم و جور توضیح داده می شود: «عدالت گشایش می آورد و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گران تر خواهد بود» (خطبه ۱۵.(قرآن، منبع عدالت است؛ که در آن، به ستایش خداوندی که درباره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار می کند و در اجرای احکام به عدالت حکم می کند، توصیه شده است. عدالت برتر از همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر تبیین می شود؛ زیرا عاملی دربرابر اشاعه ظلم است.

به طور کلی عدالت چهار رکن اساسی دارد: دقت در فهم، غور در علم و دانش، قضاوت صحیح، حلم و بردباری ثابت و پابرجا. بنابراین، آن کس که خوب بفهمد و به اعماق دانش آگاهی یابد و به عمق علم برسد، سیراب از سرچشمه احکام بازمی گردد و آن کس که حلم و بردباری داشته باشد، در کار خود تفریط و کوتاهی نمی کند و درمیان مردم با آبرومندی و ستودگی زندگی خواهد کرد.بنابراین، با اشاعه روح عدالت خواهی، خصوصیات یک بنده عادل چنین توصیف می شود:بنده عادل پیوسته به یاد خدا است، به عدالت فرمان می دهد و به عدالت عمل می کند چنان که برترین بندگان در نزد خدا پیشوای عادلی است که خود هدایت می یابد و دیگران را هدایت می کند، سنت معلومی را بر پا می دارد ... نخستین مرحله اقامه عدل برای بنده این است که قادر باشد خویشتنِ خویش را در محکمه خویش محاکمه کند. و بالأخره، محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسی است که «خود را به عدالت ملزم کند و نخستین مرحله عدالتش این است که خواسته های دل را بیرون براند. او حق می گوید و به حق عمل می کند؛ هیچ کار خیری نیست جز آنکه برای انجامش به پا می خیزد و در هیچ جا گمان نیکی نمی برد جز اینکه به سوی آن به راه می افتد.

ه ـ ایجاد روح برادری

یکی از مفاهیم ارزشمند که در دین اسلام بر آن تأکید شده، «برادری» است؛ که اساس و پایه یک جامعه متحد و مملو از همکاری را با تکیه بر روابط سالم اجتماعی بین افراد تشکیل می دهد. «برادری» در مفهوم همراهی، همدردی، و همکاری خلاصه می شود؛ چنان که امام (ع) می فرمایند: «دوست انسان دوست او نخواهد بود مگر اینکه برادرش را در سه حالت فراموش نکند: به هنگامی که دنیا به او پشت کرده، به هنگامی که غایب است و پس از مرگش». اساس برادری و روابط دوستانه که باید در تربیت اجتماعی فرد مدنظر قرار گیرد، بر اُنس، محبت، نیکی، بخشش، احسان و اعتقاد پایه گذاری شده است که باید در تعلیم و تربیت به عنوان یک هدف مطرح شود.

انجام مقالات دانشجویی در تمام مقاطع

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: